ولایت خمسه

از ویکی خمسه
این نسخهٔ تائیدشدهٔ این صفحه و تازه‌ترین نسخهٔ آن است.

مقدمه

در دوره‌های غزنوی و سلجوقی و ایلخانان مغول، تقسیمات کشوری، آن‌سان که باید، نظام‌یافته نبود و اصطلاحات مختلفی رواج داشت. در دوره صفوی، کشور به چهار ولایت و سیزده بیگلربیگی و سپس، ایالت تقسیم شد و در دوره افشاریه تغییر چندانی نکرد. در دوره زندیه، تقسیمات کشوری شامل ایالت و ولایت بود؛ اما در مواردی برخی مناطق را گاه ایالت و گاه ولایت می‌خواندند. این روند تا اواخر دوره قاجار، بدون نظم و انتظام جدید ادامه داشت.

در دوره زندیه(۱۱۶۳ـ ۱۲۰۸) تقسیمات کشوری شامل ایالت و ولایت بود. فارس و اصفهان را گاه ایالت و زمانی ولایت خوانده ­اند(فسائی، ۱۳۶۷: ۵۸۹). در این تقسیم ­بندی که کم وبیش ادامه تقسیمات کشوری عصر صفوی و افشاری بود، والی بالاترین مقام را داشت. دیگر مقامات اداری به ترتیب سلسله مراتب عبارت بودند از: بیگلربیگی، حاکم، خان، سلطان(ورهرام، ۱۳۶۶: ۱۲۶-۱۲۷).

در تاریخ سیاسی اجتماعی ایران، به ویژه از دورۀ صفویه به بعد، چند بار اصطلاح خمسه برای ایلات و طوایف و یا بلاد و مناطق به کار رفته است. یکی از کاربردهای اصطلاح خمسه، برای اتحادیه ایلی متشکل از عرب، فارس و ترك زبان مستقر در ایالت فارس است که ظاهراً برای مدت کوتاهی از اوایل دوره­ ی قاجاریه در این منطقه شکل گرفته بود.

حاکمان در دوره صفویه بریک شهر و حتی بریک منطقه حکم می­راندند که جزیی از کل ایالت تحت سیطره بیگلربیگی محسوب می­شد. بنابراین حاکمان در سلسله مراتب حکومتی زیر نظر بیگلربیگی انجام وظیفه می­کردند و نسبت به مقام بیگلربیگی از درجه دوم اهمیت در ایالات برخوردار بودند و حتی توسط مقام بیگلربیگی عزل و نصب می­شدند(رهربرن، ۱۳۸۳: ۳۴). در دوره صفویه خصوصیت یک حاکم این بود که فرمانروایی یک طایفه و یا عشیره را به عهده بگیرد(همان، ۲۸). براین اساس می­توان تصور نمود که زمانی که ذوالفقارخان افشار خمسه­ ای به عنوان حاکم زنجان انتخاب گردید  وی ریاست طایفه افشار ساکن در این منطقه را برعهده داشته است.

اما مشهورترین کاربرد اصطلاح خمسه (از منظر مدت زمان و گستردگی کاربرد) برای منطقه­ ای جغرافیایی در شمال ­غربی ایران است که برای مدت زمانی طولانی ­تر مورد استفاده قرار می­ گرفته است. خمسه نامی است که از اواخر دوره­ ی زندیه به زنجان و نواحی پیرامونی آن اطلاق شده است. مجمل­ التواریخ گلستانه در بیان حوادث عصر کریم خان زند از اصطلاح "محال خمسه" سخن به میان می­ آورد(گلستانه، ۳۴۴: ۴۵۵). در دوره­ ی زندیه معمولاً پس از فتح هر شهر حاکمی برای آن شهر انتخاب می­ شد(همان: ۳۶۸). زنجان نیز یکی از شهرهایی بود که برای آن حاکمی انتخاب و ذوالفقارخان افشار خمسه ­ای به حکومت آن منصوب شد(آصف، ۱۳۸۲: ۳۶۵).

بیگلربیگیان مناطق معمولاً از شخصیت­ های بومی و محلی انتخاب می­شدند که البته دارای تمکن مالی کافی بودند. چرا که می­بایست همواره به حکومت مرکزی و به شکل منظم خدمات نظامی و مالی ارائه دهند و علاوه بر آن پیشکش­ هایی نیز به عنوان هدایا تقدیم کنند و همیشه باید منتظر فرامین دولت مرکزی می­ بودند. به عنوان نمونه هدایت ­الله خان که توسط کریم­ خان به سمت بیگلربیگی گیلان منصوب شد. یکی از شخصیت­ های متنفذ بومی منطقه بود که توانست تا زمان مرگ کریم خان در سمت خود باقی بماند(ادریسی آریمی، یوسفی، ۱۳۹۶: ۱۲).

خمسه در عصر زندیه

پس از مرگ نادر و فروپاشی اتحاد بزرگ بین طوایف مختلف افشاریه، ایل افشار خمسه پس از جنگ­ های طولانی که در کنار نادرشاه انجام داده بود به منطقه "محال خمسه" بازگشتند. با وجود اینکه حکومت حاضر در دست زندیه بود، اما همواره از ایل افشار که بزرگترین ایل به شمار می­ آمدند، درهراس بود. از سوی دیگر به علت خوی نرم و صلح جوی کریم خان زند، ایل افشار امکان زیست در منطقه خویش یافت. کریم­ خان زند در ابتدا سه محال از محال ایران را به ایل افشار داد. در رستم ­التواریخ درباره ذوالفقارخان آمده است: "عالیجاه ذوالفقار افشار در شهر زنجان من بلاد عراق و سرحد آذربایجان حاکمی بود مستقل و صاحب اقتدار، سرور و سردار و سالار طایفه افشار"(آصف، 1382: 431). کریم خان زمانی که از اردبیل و خلخال برای سرکوب زکی ­خان در کاشان خارج شد، وارد زنجان شد. "موکب اقبال و کوکبه اقبال مثال ... به طرف سلطانیه نهضت فرمودند در آنجا نیز یک روز توقف و فردا هم از آنجا به ابهر توجه فرموده، حکومت سه محال از محال خمسه­ ی عراق را به ذوالفقارخان سلطان ایرلوی افشار مرحمت و او را به لقب خانی سربلند فرمود..."(غفاری، ۱۳۶۹: ۲۲۴).

پس پنج محال را به اسم محال خمسه از حکومت خود جدا می­ کند و به او می ­دهد که مسکن ایل افشار می­ شود. در تاریخ دارالعرفان نیز به این امر اشاره شده است(آصف[۱]، ۱۳۸۷: ۳۲). دیگر منبع دوره­ ی زندیه، تاریخ گیتی­ گشا هم نام خمسه عراق و "پنجگاه خمسه عراق" را هنگامی که در ۱۱۷۳ ه.ق. کریم خان عازم آنجا بود، استفاده کرده است(نامی اصفهانی، ۱۳۶۳: ۱۶۹).  پس از این تاریخ اسم "خمسه" برای اولین بار در تاریخ ایران در این دوره پیدا می­ شود.

نادر خود از تیره افشار قرقلو(قرخلو) بود که پس از مرگ نادر و نوادگان نادر، رهبریت سیاسی ایل افشار از تیره قرخلو به تیره(ایرلو) و به سرکردگی ذوالفقارخان افشارایرلو و سپس به علیخان افشارایرلو منتقل می­شود. اما پس از مدتی ذوالفقار خان سرکشی کرده و طی جنگ هایی در دوره­ های بعدی اسیر و کور می­شود. در دوره ­های بعد حکومت خمسه به تیره اوصانلو افشار منتقل می­شود. در دوره قاجار(۱۲۱۰ـ ۱۳۴۴ هـ ق.)، نیز نظم جدیدی در تقسیمات کشوری به وجود نیامد و حتی در ساختار موجود تغییری داده نشد(فلور، ۱۶۵: ۲/۲۰).

ولایت خمسه به مرکزیت زنجان (خاستگاه اولیه) بنابر شرایط خاص جغرافیایی و واقع شدن در بین تهران و تبریز و راه عبور اروپاییان در طول تاریخ به نوعی تحت تاثیر حوادث اجتماعی و سیاسی قرار گرفته و شاید نسبت به برخی از شهرهای ایران، زودتر دچار بحران­های تاریخ معاصر شده است.


[۱]. .آصف، محمد هاشم. رستم الحکما(۱۳۸۷). دارالعرفان خمسه، به تصحیح حسن حسینعلی. زنجان: پینار

خمسه در منابع عصر قاجار

به طور کلی، خمسه در منابع قاجار به صورت "ولایت خمسه"، "ولایات خمسه"، "بلوکات خمسه"، "محال یا محلات خمسه" و گاهی نیز به صورت ترکیبی" زنجان و خمسه" به کار رفته است. اگرچه در خصوص نخستین زمان رواج این عنوان و حدود و ثغور آن، اطلاعات دقیقی در دست نیست، ولی براساس منابع آغازین و متأخرتر دورۀ قاجار و نیز براساس قرائن و شواهد محلی، می­توان محدوده تقریبی آن را ترسیم کرد. اعتضادالسلطنه در اکسیرالتواریخ هنگامی که به شرح اقدامات آغامحمدخان قاجار در آستانه تشکیل حکومت قاجار می­پردازد، عنوان "حاکم خمسه" را به کار می­برد. او چنین ذکر می­ کند که در ۱۱۹۸ هجری علی خان افشار حاکم خمسه به حضور آقا محمد خان رسیده بود(اعتضادالسلطنه، ۱۳۷۰: ۳۳). میرزا ابوالحسن خان شیرازی معروف به ایلچی هم در سفرنامه خود در سال ۱۲۲۹ هجری از خمسه نامبرده است(ایلچی شیرازی، ۱۳۵۷: ۸).

در میان سیاحان و جهانگردان اروپایی اولین کسی که عنوان خمسه را برای منطقه ­ای که شهر زنجان در آن واقع شده به کار برده، فرستاده ناپلئون بناپارت به دربار فتحعلیشاه قاجار و شخصی به نام آمده ژوبر است که در سال ۱۲۱۸ ه.ق/ ۱۸۰۴ م. به زنجان آمد. بنابر گفته وی زنجان کرسی نشین ولایت خمسه بود(ژوبر،۱۳۴۷: ۱۵۴).

عبدالصمدمیرزا(عزالدوله) فرزند محمدشاه قاجار دوبار به حکومت زنجان آمده است. بار اول در سال ۱۲۹۴ هـق. که مصادف شد با عفو عباس میرزا دومین پسر محمدشاه و مراجعت او از تبعید بغداد به ایران بود که به جای عبدالصمدمیرزا در هفدهم صفر سال ۱۲۹۵ هـق. حاکم خمسه شد و بار دوم در سال ۱۳۱۹ هـق. که مجدداً حاکم خمسه گردید. وی در دوره حکمرانی خود بر خمسه تحقیقاتی که در باب ولایت خمسه بر روی اوراق پراکنده­ ای صورت گرفته بود را جمع ­آوری و اصلاحاتی بر آن انجام داده است.

احتمال دارد این اوراق به حکومت نخستین وی مربوط باشد که در سلطنت ناصرالدین شاه برای تدوین مرآت­ البلدان جمع­ آوری اطلاعات و اخبار نواحی مختلف مورد توجه قرار گرفته است. در این جغرافیای مختصر تاریخی، نویسنگان از شرح هیچ مطلبی کوتاهی نکرده ­اند. از وجه تسمیه این ولایت به خمسه شروع کرده و در باب دهات، ایلات ساکن این محدوده و بناهای تاریخی، آب و هوا، محصولات و صنایع دستی و معادن، رجال سابق و در قید حیات اطلاعات و آگاهی جامع و کافی در دسترس خواننده گذاشته­ اند.

محدوده خمسه

رستم الحکما، شهر زنجان را از بلاد عراق عجم و سرحد آذربایجان نام می­برد(رستم الحکما، ۱۳۴۸: ۴۳۱). مجمل­ التواریخ گلستانه در چند جای کتاب نیز "خمسه عراق" را به کار می­برد که البته منظورش عراق عجم نه عراق عرب است(گلستانه، ۲۵۳۶:  ۳۸۷). در متون تاریخی و کتب جغرافیایی، همواره زنجان در محدوده عراق عجم قرار می­گرفته است(نامی اصفهانی، ۱۳۶۳: ۹۵؛ لسترنج، ۱۳۷۷: ۲۳۹-۲۰۰). نامی اصفهانی "قصبه زنجان" را یکی از "اعمال خمسه" و خمسه را انجام عراق و آغاز آذربایجان یعنی تقریباً محدوده امروزی منطقه­ی زنجان می شمرد(نامی اصفهانی، ۱۳۶۳: ۲۳۳- ۲۵۵).

اعتضادالسلطنه در بیان حوادث دورۀ فتحعلیشاه و انتصاب عبدالله میرزا، فرزند یازدهم شاه قاجار به حکومت "ولایات خمسه"، نواحی این ولایات را شامل سجاسرود، شهرود، ابهر، سلطانیه و زنجان عنوان می­ کند(اعتضادالسلطنه، ۱۳۷۰: ۲۰۰).

طبق یک سند آرشیوی مربوط به رمضان ۱۲۴۳ هجری فتح­علیشاه طی فرمانی فرزند خود عبدالله میرزا را به صاحب اختیاری "سربلوکات ولایت خمسه" و به عنوان  "صاحب اختیار خمسه" منصوب کرده و در پایان نامه نیز اسامی شهرها و روستاها و نواحی این ولایت را با ذکر حکام آنها آورده است(اصیلی، ۱۳۸۱: ۱۰۴- ۱۰۷). براساس این سند، بلوکات خمسه چنین ذکر شده است: "ابهر رود/ خدابنده­لو/ دودانگه/ اوریاد/ انگوران/ قلابرود/ سهرورد/ بزینه ­رود/ سلطانیه/ استجلو/ رشوند/ قزلگچلو/ غنی ­بیگلو/ خررود/ قراء دیزج/ قراء حومه/ قراچورلو/ پشتکوه/ ارمغانی/ ایجرود/ سجاسرود/ خوئین/ زنجان­رود/ سهرین/ قرابوطه و مشمپا/ مجینه/ چورزق ده" (قاسمی­، خطیبی،  :۲۹-۳۲)

در کتاب ولایت خمسه چنین آمده است: "خمسه ولایتی از عراق عجم است و آخرین خاک این قسمت که منتهی می ­شود به آذربایجان و در سلطه اسلامیَه، قطعه]ای[از بلاد جبال محسوب می­شد. در شرق میانج و خلخال و جنوب گیلان و مغرب قزوین و شمال همدان واقع است[۱] و این قطعه مشتمل است بر چمن های باصفا و کوهستان های پرآب و علف و گیاه­ های رنگارنگ و دهات مرغوبه و اراضی خصبه و آبهای فراوان و چشمه­ های عذبه و جبال متینه و حاوی است بر یکصدوچهل هزار نفوس تخمیناً. زیرا که هشتصد پارچه ده و چند قصبه و دویست قشلاق و یک مرکز را دارا است و ما به طور تخمین قریب به تحقیق این طور ملاحظه کرده­ ایم: قراء هشتادهزار، شهر زنجان سی و پنج هزار، دو طایفۀ شاهسون سی هزار، جمعاً یکصد و چهل و پنج هزار و مجموع این ولایت منقسم میشود بر هیجده بلوک: زنجانرود، ابهررود، خررود، سجاسرود، بزینرود، قلابرود، ایجرود، قزاگچلو، غنیبگلو، سهرورد، دیزج، ارمغانی، انگوران، اوریاد، طارم، گرماب، تات قشلاقی،[۲]"(سالور، ۱۳۹۷: ۱۵-۱۶).

در هر صورت، عنوان خمسه از نیمه دوم سده­ ی دوازدهم قمری و با تبدیل شدن زنجان به عنوان مرکز یک ایالت یا ولایت مستقل به منطقه خمسه نام­ گذاری شده است. مناطق جغرافیایی حوزه­ های آبریز زنجانرود، ابهررود، سجاسرود، خرارود و ایجرود محدوده خمسه را تشکیل می­ داده است. برخی معتقدند که این حوزه­ ها منطبق بر پنج ناحیه جداگانه شامل ماهنشان، ایجرود، قره ­پشتلو، طارم و ابهر است(سلطانی، ۱۳۹: ۱۱۳).


[۱]. شکلاً قریب  مربع مستطیل است زیرا که از گردنه توزلو که اول خاک خمسه از جنوب تا به گردنه شفت در شمال سی فرسنگ و از گردنه کنشکین در شرق که آخر خاک قزوین تا جمال آباد در غرب بیست و شش فرسنگ  است

[۲]. اگر طارم را به دو قسمت علیا و سفلی به حساب بیاوریم، تعداد بلوک ­ها به هجده خواهد رسید.

وجه تسمیۀ خمسه

در مورد وجه تسمیه این منطقه دو نظر می‌تواند مطرح باشد. نظر نخستین ناظر بر استقرار طوایفی از ایلات پنجگانه در این منطقه است؛ و محتملا وجود منطقه­ ای به نام (خمسه) در استان فارس که بر مبنای استقرار پنج ایل نامگذاری شده به سود این نظریه است. در فرهنگ آنندراج ذیل کلمه زنگان چنین آمده "چون پنج بلوک بود آن را خمسه گویند" لغت نامه دهخدا با تکرار مورد مزبور می‌نویسد "این شهرستان ‘زنجان’ از پنج بلوک بنام بخش حومه، بخش ابهررود، بخش قیدار، بخش ماه نشان، بخش سردان.."

دائرةالمعارف مصاحب بر این اساس ذیل کلمه (خمسه) می‌نویسد: "خمسه مخفف ولایات خمسه در جنوب آذربایجان و غرب قزوین کرسی آن زنجان و از شهرهای معروفش سلطانیه پنج بلوک عمده­ای که این ناحیه به مناسبت آنها خمسه خوانده شده ‌است عبارت بودند از ابهر رود، زنجانرود، ایجرود، سجاس رود که حالیکه همگی جزو شهرستان زنجانند".

در کتاب ولایت خمسه چنین آمده است: "آیا چه وقت به خمسه نامیده شده و چرا نامیده ­اند. بعضی احتمال داده ­اند که چون دارای پنج شهر سلطانیه و زنجان و ابهر و سجاس و سهرورد بوده­ اند، نامیده شده. لیکن اصلی ندارد. زیرا که بلاد این قطعه بیش از این است"(سالور، ۱۳۹۷: ۱۶-۱۷)

ژوبر که در سال ۱۱۸ هق. به زنجان آمده است، کاربرد ایالت خمسه بر پنج ناحیه و ولایت ابهر، طارم، قیدار، ارمغانخانه و زرین ­آباد را دلیل اطلاق خمسه بر این ولایت می داند. ژوبر در ادامه چنین می افزاید که حاکمیت و قدرت اصلی زنجان در دست قبیله و تیره چادرنشین افشار بود. افراد قبایل افشار در بازار زنجان قالی نمد و بافته ­های ابریشمی عرضه می­ کردند و در مقابل، اسلحه، ساچمه، باروت و ماهوت می­ خریدند(ژوبر،۱۳۴۷: ۱۵۴).

اما خمسه می تواند معنی فراتری از این معانی داشته باشد. در اسلام نیز عدد پنج بسیار مقدس است و اشاره به پنج نور آفریده شده پیش از نخستین آدم دارد. در فرهنگ نمادها،  ستارة پنج پر، پنج نماز، خمس اموال، پنج تکبیر، پنج كلید قرآن مجید در راز عرفان و پنج انگشت دست حضرت فاطمه را نشان از تقدس این عدد در اسلام می ­داند. عدد پنج در بین برخی از فلاسفه نیز از اهمیت بالایی برخوردار است، به­ طوری كه معتقد به "قدمای خمسه" هستند و پنج اصل خدا، نفس، هیولی و زمان و مکان را قدیم می ­دانند. اسماعیلیان به تقدس عدد پنج معتقدند.

نماد خمسه، امروزه نزد شیعیان كاربردهای گوناگونی دارد. ازجمله: خمسه طیبه، خمسه آل­ عبا، پنج تن و استفاده از سمبل­ های پنج گانه در بالای توغ­ ها و علم­ ها در مراسم عزاداری محرم، نذرها و برخی اماكن مذهبی موجب شده است كه این واژه، ابداع شیعیان پنداشته شود. هر چند نمادهای متنوع خمسه در جهان اسلام رواج بسیار داشته، همچون احکام خمسه در اصطلاح فقه اسلامی که عبارتند از: ۱. وجوب، ۲. حرمت، ۳. استحباب(ندب)، ۴. كراهت، ۵. اباحه؛ كه از آن­ها به احکام تکلیفی تعبیر می ­شود و یا  اصول پنجگانه دین.

برخلاف تصور عام، تقدس عدد پنج به هیچ وجه ابداع اسلام و مسلمانان نبوده است و سابقه­ ی آن به زمان­ های بسیار دور باز می­ گردد.  باتوجه به شواهد باستان شناختی، نمادهای خمسه بسیار پیش از دوره­ ی اسلامی، در میان اقوام مدیترانه، بین­ النهرین، مصر و شمال افریقا و همچنین نزد یهودیان معمول بوده و در سنّت اسلامی مفاهیم جدیدی به آن نسبت داده شده است .

زیرا خمسه، از كهن­ ترین و رایج ­ترین نمادهای حمایتی و تعویذی است كه سابقه­ ی آن به پیش از اسلام برمی­ گردد. به گونه ­ای كه یهودیان هنوز از آن استفاده می ­كنند. در افسانه­ های ایرانی پنج، شماره انگشتان دست و پای آدمی است، که تعداد حواس انسان را بیان می­ کند. علامت وصلت است و فیثاغورثیان آن را عدد نکاح خوانده­ است. درضمن پنج، عدد مركز، هماهنگی و توازن است عدد پنج، در بین بسیاری از ممالک اهمیت فوق­ العاده دارد. كشورهای چین، ژاپن، ایرلند، آمریکای لاتین، مراكش و هند از این جمله ­اند. چینی ­ها كلیه­ ی قوانین بشری را پنجگانه در می­ یابند كه پنج رنگ و طعم و لحن و سیاره نمونه ­ای از آن هستند. در هند پنج عدد خدای شیوا است و اصل زندگی را نشان می­ دهد.

در ایران­ زمین از دیرباز روز به پنج بخش اصلی تقسیم می­شده كه هنوز هم در زبان فارسی با نامی خاص (سپیده­ دم/ سحرگاه، صبح/ بامداد، ظهر/ نیمروز، عصر / پسین، شب) شناخته می­شوند و در دوران زرتشتی و اسلامی زیربنای تنظیم كاركردهای روزانه و نمازهای واجب بوده ­اند. هریک از این پنج­گاه روز، به یکی از سطوح نظم اجتماعی پیوند خورده­ اند، كه از خرد به كلان عبارتند از: خانمان، روستا، قبیله(شهر)، كشور و ریاست دینی مغان كه گویی سطحی از سازمانده­ی فراتر از كشور را بازنمایی می­كرده است. هریک از این پنج سطح از سلسله مراتب اجتماعی، ایزد نگهبان خود را دارد كه آشکارا در آیین زرتشتی ابداع شده و در ایزدكده ­ی كهن ایرانیان ردپایی از ایشان وجود ندارد.

عدد پنج در اساطیر ایرانی به چند دلیل اهمیت دارد. نخست آن كه كاربرد آن به طور خاص به نوعی علم طبیعی اولیه محدود بوده است و به ­ویژه در دانش زیست­ شناسی و پزشکی كهن ریشه داشته است. خاستگاه كالبدشناختی آن هم احتمالاً این نکته بوده كه بر هر دست و هر پا پنج انگشت روییده است. در برابر اخترشناسی تکامل یافته در ایران غربی كه مبنای خود را بر محاسبه­ ی حركت هفت جرم آسمانی استوار كرده بود و از این رو هفت را عدد مقدس می ­شمرد، جهان­ بینی مغانه­ ی ایران شرقی با محتوای پزشکان­ هاش پنج عنصر مادی(آب، خاک، باد، آتش و اثیر یا آتش آسمانی) را مهم می­ دانست و بر این مبنا هستی را پیکربندی می­كرد.  عدد پنج به همین دلیل معمولاً برای تحلیل نیروهای روانی حاضر در انسان و قوای نفسانی و اركان برسازنده­ی وجود آدمی به كار گرفته می ­شد.

در منابع ایرانی تا دوران­ هایی بسیار جدید بارها و بارها به تقدس عدد پنج برمی­ خوریم كه خلاقانه ­ترین نمونه­ اش به دیوشناسی و فرشته­ شناسی مانوی تعلق دارد. كهن ترین سند قطعی و رسمی در این مورد همین متن یسنه است كه موضوع بررسی ماست. با این وجود ردپاهایی از اهمیت این عدد در منابع كهن ­تر هم دیده می­شود. بنابراین این حدس معقول می­ نماید كه در ابتدای كار، رده­ بندی پنجگانه­ ای از نیروهای قدسی وجود داشته كه با نظم اجتماعی كشاورزانه و تقسیم بندی­ های زمانی پیوند داشته است و این دو عنصر بخش مهمی از اركان جهان بینی زرتشتی را تشکیل می­ دهند.

دارالسعاده

در دوره قاجاریه علاوه بر القاب اختصاصی که به افراد مهم و شاخص اعطا می‌شد، شاهزادگان، درباریان، رجال سیاسی و کارگزاران عالی‌رتبه دولت ملقب به القابی با پسوند "السلطان"، "السلطنه"، "الدوله"، "الملک"، "الممالک" و ... بودند. این پسوندها از نظر اهمیت و ارزش در مراتب مختلفی قرار داشتند.

علاقه ایل قاجار به القاب باعث گردید که شهرها و ولایات مختلف نیز القاب و عناوینی را دریافت نمودند. محمدهاشم آصف ملقب به رستم الحکما در کتاب خویش با عنوان "رستم التواریخ" به تعداد از این عناوین در ابتدای دوره قاجار اشاره نموده که بعدها در اسناد و نوشته های عصر قاجار تکرار شده است. ازجمله: "دارالعلم شیراز"، "دارالسلطنه  اصفهان"، "دارالخلافه تهران"، "دارالعباد یزد"، "دارالامان کرمان"، "دارالمومنین کاشان"، "دارالبرکت مازندران"؛ "دارالشجاعه کردستان"، "دارالشوکت کرمانشاه"، "دارالملک همدان"، "دارالغرور لرستان" و ...

واژه "دار" مترادف با بیت، خانه، سرا، مقر، مکان، منزل نیز آمده است که در االقاب داده شده به ولایات، ولایت خمسه نیز عنوان و لقب "دارالسعاده" ملقب گردید، که در نوشته ­های دوره قاجار به صورت "دارالسعاده خمسه" آمده است.

منابع

غفاری کاشانی، ابوالحسن.(۱۳۶۹). گلشن مراد(تاریخ زندیه) به اهتمام غلام رضا طباطبایی مجد، تهران: زرین،

ادریسی آریمی، مهری؛ یوسفی، فاطمه(۱۳۹۶). "بررسی نظام اداری ولایات در حکومت زندیه (۱۱۶۳- ۱۲۰۹ ه . ق)". تاریخ نامه خوارزمی سال پنجم تابستان ۱۳۹۶ شماره۱۶ : ۱۰-۱۴.

آصف، محمد هاشم(رستم الحکما)(۱۳۸۷). دارالعرفان خمسه، به تصحیح حسن حسینعلی. زنجان: پینار

آصف، محمدهاشم(رستم الحکما )(۱۳۸۲). رستم التواریخ. تصحیح: میترا مهرآبادی. تهران: دنیای کتاب.

اصیلی، سوسن(۱۳۸۱). "ده فرمان از عصر فتحعلیشاه"، نشریه تخصصی گروۀ تاریخ دانشگاه تهران، دورۀ ۳، ش ۱، صص ۹۱ – ۱۱۰.

اعتضادالسلطنه، علیقلی میرزا (۱۳۷۰). اکسیرالتواریخ، به اهتمام جمشید کیانفر، تهران، ویسمن.

ایلچی شیرازی، میرزا ابوالحسنخان، (۱۳۵۷). سفرنامه به قلم میرزا محمد هادی علوی شیرازی، به کوشش محمدگلبن، تهران، مرکز اسناد فرهنگی آسیا

برن، رهر(۱۳۸۳). نظام ایالات در دوره صفویه. مترجم: کیکاووس جهانداری. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.

فسائی، حسن بن حسن (۱۳۶۷). فارسنامه ناصریچاپ منصور رستگار فسائی، تهران

ژوبر، امیلی پروپ آمده(۱۳۴۷). مسافرت در ایران و ارمنستان. ترجمۀ علیقلی اعتماد مقدم، تهران، بنیاد نشر فرهنگ ایران.

سلطانی، رامین(۱۳۸۹). جستارهایی در تاریخ زنجان. زنجان ،نیکان کتاب.

ورهرام، غلامرضا (۱۳۶۶). تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران در عصر زندیه. تهران